چشم...
باورت میشود چشمها گیرایی خاصی دارند؟
و تو را مجبور به هر کاری میکنند، به مرگ؛ به زندگی؛ به عشق و... چشمها خیلی از قلبها درد هایشان بیشترند، گریه میکنند! میخندند! غم میخورند! میشکنند! اما دَم از گلایه نمیزنند.
بعضی اوقات وقتی فکر میکنم مییفهمم گناه زیادی انجام دادم مثلا نگذاشتم چشمان گریان بشوند و دردها چکه چکه به مانند باران ببارند؛ آنقدر این گناه را تکرار کردم که حال انبوهی درد در دل دارم تو بگو چه کنم با این انبوه گناه؟
قلم: نگین کردامیر
خوبه که هنوز نویسندهامون هستن