بعد از تو روم سر به بیابان بگذرام به جهنم
پاییز بهانه بود؛ وعدهی دیدار به جهنم...
من ماهی تنگم چه مرا باک زِ دریا؟
اصلا بشوم غرقِ به دریا به جهنم...
من منتظرم تا که تو دستم بِکِشانی
آن چمدان را بده دستم، دستم به جهنم...
من وصل تورا! در پس رویا شنیدم
شیرین ترین آب سرابم، به جهنم...
تو مرا دوست نداری و منم چاره ندارم!
دیدار من و تو ! به جهنم به جهنم...
به قلم: نازنین تکلو