کوه به مانند پدر...
به مانند دردهایش به شکل
دستهای زخم خوردهاش
به غصههای
پینهبستهی دلش
پدر یعنیعاملِ زندگی
قلم: نگین کردامیر
کوه به مانند پدر...
به مانند دردهایش به شکل
دستهای زخم خوردهاش
به غصههای
پینهبستهی دلش
پدر یعنیعاملِ زندگی
قلم: نگین کردامیر
روز مرِگی هایم، باز صبح را به غروب گره زد...
دیر رسیدم، چه سکوتی دارد این جا
چه قدر دور شدهای از خانه
مگر نگفتی:
- غروبهای جمعه یک دور همی جانانه میچسبد!
جای تو خالیست، لباس های کارت هنوز درکیسه، انتظار شنبه را میکشند...
دلنوشته: دوریت درد دارد
قلم: سیده زهرا نواب